زلاتان(2): پپ مرا قربانی کرد و مبدل به بازیکن ضعیف تری نمود؛رختکن بارسا مثل یک مدرسه است

اگروارداتاقی می شدم،او ازآن اتاق بیرون می رفت.باخودم فکرمی کردم:او به چه فکر می کند؟ آیا کاری کرده ام؟ به او بد نگاه کرده ام؟ با لحن بدی حرف می زنم؟ این فکرها هرروز به ذهنم می آمد

زلاتان ایبراهیموویچ هر زمانی که فرصتی به دست می آورد تیرهای انتقادی اش را به سمت پپ گواردیولا، سرمربی اسبقش درباشگاه بارسلونا نشانه می گیرد. او که اخیرا در مصاحبه های مختلفی علیه گواردیولا موضع گیری کرده بود، در کتاب بیوگرافی اش نیز به انتقاد از پپ گواردیولا پرداخته.

رنزامه دیلی میل به بخش هایی از کتاب بیوگرافی ایبرا دست یافته و با مطالعه این بخش ها متوجه می شوید که ایبرا برای مورینیو جان می دهد و دشمن خونی گواردیولاست.

متن این گزارش را در دو قسمت برای شما آماده کرده ایم که در اینجا می توانید بخش دوم و پایانی آن را مطالعه کنید:

*رختکن بارسلونا:« من حس می کردم که پیوستن به بارسلونا، مثل بازگشت به آژاکس است. بازگشت به یک مدرسه فوتبالی...هیچ یک از بازیکنان بارسلونا مثل یک سوپراستار رفتارنمی کنند؛این خیلی عجیب است؛ مسی، چابی ، اینیستا، تمام بازیکنان بارسلونا مثل بچه مدرسه ایی ها هستند. بهترین فوتبالیست های دنیا در بارسلونا آنجا با ایده های خاصی کار می کنند و من اصلا این را درک نمی کردم و به نظرم واقعا خنده دار بود.در بارسلونا همه هرکاری که به آنها گفته می شد را انجام می دادندو اصلا هیچ بحثی مطرح نمی شد. من با خودم فکر کردم که خب...بدون اینکه بخواهم درمورد قضاوتهایی از پیش شده بود نظر بدهم، بیایم و از فرصت حضور در بارسلونا لذت ببرم. سعی کردم با شرایط تطبیق پیدا کرده و در گروه قاطی شوم. من این کار را خیلی خوب انجام دادم.بیش از هرچیزی ازنظر روانی باید با شرایط کنار می آمدم. آنچه بقیه دوست داشتند را می گفتم ولی خیلی زود خسته شدم.دیگر زلاتان، زلاتان نبود.»

او در ادامه یادآوری کرد که در بارسلونا همه چیز حول محور مسی می چرخید و از اینکه او درکانون توجهات نبوده، خسته و ناامید شده بود.

*گواردیولا: گواردیولا مرا قربانی کرد. این واقعیت ماجراست. یکی از هم تیمی هایم به من گفت:"زلاتان، انگار بارسلونا یک فراری خریده وحالا سوار برفیات می شود." من با خودم فکر کردم:"بله این هم دیدگاه خوبی برای نگریستن به ماجراست." گواردیولا مرا تبدیل به یک بازیکن ساده یا بهتر بگوئیم یک بازیکن ضعیف تر نموده بود. این یک افت چشمگیر برای تمام تیم بود. گواردیولا روز خوب نداشت و حتی یک کلمه هم با من حرف نمی زد. حتی از نگاه کردن به چشمان من اجتناب می کرد. اگر وارد اتاقی می شدم، او از آن اتاق بیرون می رفت.با خودم فکر می کردم:" او به چه فکر می کند؟ آیا من کاری کرده ام؟ به او بد نگاه کرده ام؟ با لحن بدی حرف می زنم؟ این فکرها هرروز به ذهن من می آمد و نمی توانستم بخوابم. دائمابه این مسائل فکر می کردم.»